پنج سال مديريت وحيد صدوقي در همراهاول به سه دليل حائز اهميت است که نشانهشناسي اين سه دليل بخشي از سياستها و الزامات حاکم بر بازار ارتباطات کشور را نمايان ميکند؛ اول اينکه وحيد صدوقي زماني به عنوان مديرعامل وارد شرکت ارتباطات سيار ميشود که اين اپراتور به عنوان يک اپراتور مسلط دولتي با چالش جدي ناتواني در پاسخگويي به نياز مصرفکنندگان مواجه بود.
وايمکس نيوز - پنج سال مديريت وحيد صدوقي در همراهاول به سه دليل حائز اهميت است که نشانهشناسي اين سه دليل بخشي از سياستها و الزامات حاکم بر بازار ارتباطات کشور را نمايان ميکند؛ اول اينکه وحيد صدوقي زماني به عنوان مديرعامل وارد شرکت ارتباطات سيار ميشود که اين اپراتور به عنوان يک اپراتور مسلط دولتي با چالش جدي ناتواني در پاسخگويي به نياز مصرفکنندگان مواجه بود. در واقع عطش روزافزون متقاضيان با شيوههاي واگذاري که شرکت ارتباطات سيار تا پيش از ورود صدوقي به همراهاول تجربه کرده بود؛ شرايط را به گونهاي رقم زده بود که کمتر کسي در آن زمان را به اين گمان ميرساند که اين چالش يا ناتواني جدي به اين سادگيها قابل برطرف شدن باشد. اما واقعيت اين است که امروز سيمکارت دغدغه هيچ کس نيست. دوم اينکه ناتواني شرکت ارتباطات سيار در آن زمان اگرچه از منظر قيمتهاي شگفتانگيزي که براي سيمکارت در بازار وجود داشت، در نظر مصرفکنندگان بسيار حائز اهميت جلوه ميکرد و نارضايتي روزافزون و بازارهاي حاشيهاي ايجاد کرده بود اما از منظر اپراتوري و رقابت، ورود اپراتور دوم تلفنهمراه به اين بازار نيز عملا حيات و ممات اپراتور مسلط دولتي بازار تلفن همراه ايران را از همان بدو ورودش با چالش جدي مواجه کرد؛ واقعيت اين است که اپراتور دوم اشارت و زنهار آشکاري بود براي ارتقاء زندگي همراهاول؛ سوم اينکه وحيد صدوقي در حال حاضر مديرعامل شرکتي است که گرچه تحت قيوميت و پروانه شرکت مخابرات ايران خصوصي شده است اما در نهايت به راهي رفت که پيش از خصوصيسازي برايش متصور بود. زمانيکه همگان تنها شرکت حائز شرايط براي ورود به بورس را ارتباطات سيار ميدانستند. دقت داشته باشيم امروز همراه اول با ورود مستقل به فرابورس نان خود را از سفره شرکت مادرياش جدا کرده است. شرکت مخابرات ايران تا پيش از اين بخشي از هزينههاي عيالوارياش را از جيب ارتباطات سيار تامين ميکرد. به همين جهت است که صدوقي از زيانآفريني تاليا براي مخابرات دلنگران است. گفتگو با وحيد صدوقي با توجه به سه دليل ذکر شده فوق حايز اهميت است وتلاش دارد نقاط قوت يا ضعف او را در دوره مديريت دولتي و خصوصي نمايان کند.
پنجمين سال مديريتي شما در همراه اول، 10ارديبهشت سال 85 به پايان رسيده و وارد ششمين سال شدهايد، آنهم به عنوان مديرعامل شرکت ارتباطات سيار!.
بله، ولي از 2 هفته پيش از اين تاريخي که شما اشاره کرديد، وارد هياتمديره شرکت ارتباطات سيار شده بودم.
شما بخش اعظمي از اين دوران را به عنوان يک مديرعامل دولتي در يک شرکت دولتي فعال بوديد. اين درحالي است که تقريبا بيش از يک سال است که وارد دوراني شدهايد که آن شرايط و ويژگيهاي دولتي به لحاظ قانوني و ساختاري وجود ندارد و خصوصي شدهايد. به عنوان کسي که هر دو دوره را تجربه کردهايد، چه تفاوت ماهوي در اين دو دوران ميبينيد؟
سوال سختي مطرح کرديد چون خيلي متغيرها و پارامترهاي مختلفي براي اين بحث وجود دارد.
به صورت خلاصه به اين تفاوتها اشاره کنيد چون سوال بعدي مان به پاسخ شما ربط دارد!
در زمان دولتي، تمام ساختار از جمله سيستم حقوق و دستمزد و همچنين دستگاههاي نظارتي (16 يا 17 دستگاه نظارتي) همه مهيا و در کار هستند تا شما کاري نکنيد. چون اگرشما به عنوان مدير عامل بخواهيد کار کنيد بايد برويد جواب پس بدهيد. نتيجتا همه چيز بهصورت اتوماتيک شرايط را به گونهاي رقم ميزند که کاري انجام نشود. من وقتي از صاايران به مخابرات آمدم به آقاي دکتر سليماني وزير وقت عرض کردم که من قبلا در صاايران شرکت دولتي که مستلزم ذکر صريح نام بود، اختيار کامل داشتم. اما اينجا (همراه اول) درست است که مديرعامل هستم ولي به اندازه مدير يک کارخانه هم اختيار ندارم.
اين موضوع زماني بود که شما وارد ارتباطات سيار شديد؟
سال 85 بود. به نظر من پرداختهاي مالي در هر سيستمي يکي عامل مهمي است که ميتواند در سيستم يک انرژي و تحرکي به صورت انگيزشي ايجاد کنيد، اما تقريبا در اين زمينه کاملا دستمان بسته بود و هيچ امکان انگيزشي در سيستم وجود نداشت. يعني کارکنان چه کار ميکردند و چه کار نميکردند تقريبا يکسان حقوق دريافت ميکردند. بين يک نيروي ساده در اين سيستم با يکي از مديران يا معاونان در همين سيستم و حتي اعضاي هياتمديره اختلاف حقوق درحدود 5 درصد بود و حتي بعضا کمتر. عددش را هنوز در ذهن دارم؛ اعضاي هياتمديره در آن مقطع اضافهکاريشان ساعتي 2هزار و 170 تومان بود. نيرويي هم داشتيم با تحصيلات 6 ابتدايي ساعتي2هزار و 300 تومان اضافهکار ميگرفت. خوب در شرکتي که....
مديرعامل چقدر اضافهکاري ميگرفت؟!
حقوق من در صاايران بيشتر از اينجا بود. مشکل از اينجا شروع ميشد که من در اين سيستم ميخواهم کاري انجام دهم و تغييري بهوجود آورم. اما نيروي انسانيات هيچ انگيزهاي ندارد و مشکل دارند. از بيرون هم چه اپراتورهاي داخلي چه اپراتورهاي خارجي در منطقه همهجا نيروهاي ما را ميقاپيدند. به جاي کاهش مشترک، کاهش کارمند بود. بزرگترين سرمايه سازمان، نيروي انساني است که شرکت را جلو ميبرد و کار و تحول ايجاد ميشود ولي هيچ مکانيزم انگيزشي در سيستم وجود نداشت. اگر هم کاري ميخواستيم انجام بدهيم بايد صد جا جواب ميداديم که چرا اصلا چنين اقدامي ميخواهيم انجام بدهيم. اين بزرگترين معضل ما بود. دقيقا در آن مقطع يک سال قبل از آن يعني سال 84 خيلي از مديران فني ما از شرکت رفتند.
يعني شما معتقديد در آن زمان مهاجرت نيروي انساني از ارتباطات سيار کاملا دلايل مالي داشته است؟
بله، من براي شما مثال ميزنم؛ من در اين مجموعه مهندس مخابرات داشتم که فوق ليسانس دانشگاه تهران بود. ميگفت: من در مجموعه مخابرات 10سال کار کرده بودم اما نه خانه داشتم، نه ازدواج کرده بودم و نه ميتوانستم حداقل به خانوادهام کمکي کنم. اما ايشان يک سال به سليمانيه عراق رفت، بعد آمد و گفت که در اين يک سالي که به سليمانيه رفته بودم هم ازدواج کردم، هم خانه خريدم و هم به پدرش کمک کرده است، اما چون خودش را مديون مخابرات ميدانست و از مخابرات ياد گرفته بود آمد مجددا سراغ ما و گفت که اگر موافقيم برگردد، اگر نه پيشنهادهاي حداقل پنج، شش برابر حقوق در جاهاي ديگر داشت.
در آن دوران در چه مواردي مجبور به پاسخگويي شديد؟ يعني فکر ميکرديد اين کاري که ميکنيد بايد حتما انجام بدهيد تا سيستمتان را متحول کنيد ولي ناگزير ميشديد در مقابلش پاسخ بدهيد؟
در سال 85 ضوابط بودجه ابلاغ شد. در ساختار بودجهاي وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات يک درصد داشتيم که از محل آن حق پرداخت به کارکنان نداشتيم با اينکه در بودجه ما ديده شده بود و ميشد هم کمک کرد اما بلافاصله در بودجه آمده بود که پرداخت آن به کارمندان غيرقانوني است. اين ممنوعيت را در ديوان محاسبات پيگيري کرديم. بنده در آن مقطع کلي پيگيري کردم حتي خدمت دکتر رحيمي در ديوان محاسبات رسيديم و با ايشان صحبت کرديم که برنامههاي شرکت اينها است تا امکان پرداخت بهوجود آيد. اما برنامههاي شرکت چه بود؟!
من شفاف بگويم؛ در ثبتنام سيمکارت سال82، 6/5 ميليون نفر ثبتنام کردند اما طي 22ماه 5 ميليون سيمکارت واگذار شد. حدود 52 ميليارد تومان جريمه تاخير به مردم پرداخت کرديم که هنوز هم جزو بندهاي باز صورتهاي ماليمان هست.
قرارداد پيمانکاران عمومي(GC) هم در سال 83 امضاء، مناقصه اعلام و در سال 84 قرارداد امضاء شده بود اما يک سايت هم راهاندازي نشده بود و همه سيمکارتها واگذار شده بود. در بهمن سال 84 هشت ميليون نفر ثبتنام کرده بودند و ميخواستيم واگذار کنيم. بالاخره در اين سيستم ما يک بخش از آن بوديم، اما در استانها هم نفرات بايد کار ميکردند، در شرکت ارتباطات سيار بايد کار ميکردند چنانکه بايد ظرفيت قبلي را توسعه ميداديم و هم بايد براي واگذاري جديد توسعههاي جديد پيگيري ميکرديم. طبق تعهد آن موقع هم قرار بود تا خرداد سال 86 همه سيمکارتها را واگذار کنيم درصورتيکه طبق برنامه، برنامه واگذاري سه ساله بود. با اين مکانيزمهاي انگيزشي چهکار ميخواستيم بکنيم؟ با آن مشکلاتي که وجود داشت، با منع قانوني که امکان پرداخت به کارکنان را نميداد اما ما ميخواستيم در بين کارکنان انگيزه ايجاد کنيم، واقعا کار نشدني به نظر ميرسيد.
شما تا اينجا بيشتر به موانع مالي در پرداخت حقوق و مزايا اشاره کرديد اما آيا واقعا تمام موانع و چالش در ساختار دولتي ممنوعيت در پرداختها بود يا در اجراي پروژهها هم مشکلاتي داشتيد؟
اين يک نمونه کوچکي است که در سيستم دولتي وجود داشت قاعدتا چالشهاي جدي ديگر هم در ساختارهاي دولتي هست که دست و پاي مدير را ميبندد. ولي واقعيت قضيه اين است که با توجه به همه اين قوانين و مقررات اگر واقعا مديران انگيزه کارکردن داشته باشند، همه آنها قابل حل است. ما همان موضوع پرداخت يک درصد را که به ديوان اعلام کرديم حق پرداخت نداريم، گزارشهايي را تهيه کرديم و با معاون وقت پارلماني وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات رفتيم خدمت دکتر رحيمي که ايشان مورد شرکت ارتباطات سيار را موافقت کردند که با توجه به برنامهها و تعهدات موافق هستند که در شرکت ارتباطات سيار آن پرداخت يک درصدي انجام شود. مثال ديگر بزنم؛ ميدانيد که در زمان دولتي بودن، بر سر موضوع سيم کارت اعتباري خيلي فشار روي ما بود. به جد ميگفتند واگذار نکنيد. ولي آقاي سليماني واقعا حمايت کرد و گفت برويد کارتان را انجام دهيد. در کميسيون صنايع فقط آقاي بزرگيان حمايت کردند. از 26 نفر عضو فقط يک نفر موافق اين موضع بود و 25 نفر مخالف بودند. در شوراي اقتصاد 7 معاون وزير حضور داشت و هر 7 نفر مخالفت کردند که ارتباطات سيار حق ندارد سيم کارت اعتباري واگذار کند. حالا فکر کنيد اگر در همراه اول تصميم ميگرفتيم که واگذار نکنيم چه اتفاقي براي اپراتور اول ميافتاد؟ آن موقع سريال برره پخش ميشد که ارباب در سريال ميگفت :«فلان کار را ميکنيم». ما هم ديديم حالا که اينقدر سختگيري ميکنند، ما هم گفتيم يادگار بماند، شعار واگذاري آن سال را "واگذار ميکنيم" گذاشتيم.
قبول داريد که واگذاري سيم کارت اعتباري شرکت ارتباطات سيار را نجات داد!؟
بله همينظور است، دائمي به بنبست رسيده بود. مخالفان اينگونه استدلال ميکردند که سيمکارت اعتباري ايرانسل خصوصي است و تاليا هم تعاوني است و چرا شما (شرکت ارتباطات سيار) بايد به عنوان شرکت دولتي سيم کارت اعتباري واگذار کنيد؟ از همه مهمتر در برنامه پنج ساله چهارم تاکيد اين بود که دولتيها را توسعه ندهند بلکه خصوصيها توسعه يابند.
اينکه بازار تشنه سيم کارت بود و بايد در آن مقطع سيمکارت اعتباري واگذار ميشد، اصلا شکي در آن وجود نداشت. اما مساله اين بود تاليا پيمانکار مخابرات ايران بود و هست چرا اساسا اين تمايل وجود نداشت که توسعه سيم کارت اعتباري از طريق خود پيمانکار انجام شود، گويي يک ارادهاي در جهت ناکام کردن تاليا در وزارت ارتباطات وجود داشت؟
اين استدلال را قبول ندارم من از شما يک سوال دارم؟ وظيفه تاليا چه بود؟ سرمايه بياورد، اپراتور بياورد و مشاوري که کارها را انجام دهد. مخابرات از روز اول تا امروز هر آنچه که در توانش بوده است را انجام داده در صورتيکه به نظر من واقعا مخابرات در يک مورد کمکاري کرده و آن هم اين است که بايد سه سال قبل اين اپراتور را متوقف ميکرد اما نکرد. تنها کوتاهي مخابرات در قرارداد تاليا فقط همين است وگرنه باند فرکانسي آورده و پولش را پرداخت کرده است. در لايسنس ما 150 ميليارد تومان پول لايسنس اگر حساب کنيم، پول لايسنس تاليا است اما امسال ما داريم استفاده ميکنيم. فضا و لينک براي 6 ميليون مشترک در اختيارش قرار داده است. مخابرات ايران در همين صورتهاي مالي 89 خود 28 ميليارد هزينه تاليا را داده است. در سال 88 باز همين حدود زيان را داده است. يعني هر آنچه که تعهد بوده، انجام داده است. اما شما به من بگوييد؛ تعهد پيمانکار چه بوده؟ تعهد پيمانکار بي او تي اين بوده که سرمايهگذار بياورد يا خودش در آن زمان به عنوان سرمايهگذار بيايد و يک اپراتور قوي بياورد و با يک مشاور تا شبکه را راهاندازي کند که اين کار را نکرد. اين تنها تعهدي که بوده بايد انجام ميشده. ديگر غير از اين تاليا چه کاري بايد ميکرد. ما برايش سرمايه ميبرديم؟ حتي دوبار وام دادند. مخابرات ايران واقعا هر گلي که بايد به سر تاليا ميزد، زده است. ولي اسمش در نيامد چون ارادهاي که بيايد و از اين فرصت استفاده کند، نبود. فرصت سال 84 طلايي بود. نه ايرانسل بود و نه همراهاول سيمکارت اعتباري واگـذار مـيکرد. به صورت انحصاري ميتوانست 60-50 ميليون سيمکارت اعتباري واگذار کند. آن زمان بهترين فرصت ممکن بود. 10 سال فرصت داشتند. اين فرصت ديگر برنميگردد. شما اگر در لحظه استفاده کرديد که کرديد اگر نه بايد ديگر نسبت به فرصتهاي از دست داده غبطه بخوريد.
وارد فضاي مديريتي حال حاضر شويم؛ آيا الان در اين شرايطي که به سر ميبريد، ديگر اين محدوديتها وجود ندارد؟
آن موقع اگر تغيير ساختاري يا فرآيند ميخواستيم انجام دهيم بالاترين مرجع بايد ميرفت در مجلس، شوراي اقتصاد و در دولت تا اجازهها گرفته شود موضوعاتي از اين دست حداقل چهار ماه پيگيري ميشد. الان بالاترين مرجع تصميمگيري هياتمديره شرکت است مخصوصا از زمانيکه سهام عام شديم. شايد بتوانم بگويم 99درصد تصميمگيريها در رده هياتمديره گرفته ميشود. در هياتمديره افرادي که با تخصصهاي مختلف حضور دارند، توجيه هستند و براي مدير اجرايي خيلي راحتتر است که بخواهد هياتمديره را توجيه کند.
يکي از سهامداران شرکت در اولين جلسه مجمع عمومي که دو هفته پيش برگزار شد، انتقاد ميکرد که همراه اول عليرغم اينکه شرکت پولدار و سودزايي است ولي پس از گذشت بيش از يکسال ورود به فضاي خصوصي همچنان ساختارها و رفتارهاي دولتي دارد. پاسخ شما در اين مورد چيست؟ باتوجه به محدوديتهايي که داشتيد، به نظر من تصور آن سهامدار اين بود که بايد با يک شتاب قابل توجه مواجه ميشد که ظاهرا اين شتاب در اين دوران از نظر آن سهامدار منتقد ايجاد نشده است؟
خواهش من اين است که عملکرد شرکت در اين دوران با 4سال دولتي مقايسه شود. آمارها نشان ميدهد که واقعا انگيزهاي در خود سازمان ايجاد شد. حمايتي که از مجموعه شرکت چه در مخابرات ايران چه در وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات چه در دولت از مجموعه همراه اول شد، با وجود اينکه 6 ماه اول خيلي براي ما سخت بود، ولي وقتي اثبات کرديم که ميخواهيم کار بکنيم، به جاي يک سال و نيم در هشت ماه سيمکارت را واگذار کرديم. يعني دقيقا از خرداد که واگذاري شروع شد، در 22 بهمن واگذاريها تمام شد و هشتماهه بدون يک ريال جريمه سيم کارتها به مشترکين واگذار شد. اين اتفاقي که افتاد خيلي حمايتها به سمت ما جلب شد و خيلي کمک کردند. آن مقطع که دولتي بوديم ابتدا برداشت ما اين بود که دست ما کاملا بسته است اما وقتي حرکت کرديم، حمايت شروع شد و عملکرد سيار در دور دولتي با عملکرد سيار در دور خصوصي شايد در ظاهر بگوييد که سال 88 نيمهدولتي بوديم فرق ندارد اما اينطور نيست. (دولتي-خصوصي بوديم) چهار ميليون مشترک جديد جذب کرديم، در سال 89، 5/6ميليون مشترک فعال جذب کرديم. سرعت تصميمگيري خيلي سريعتر شده ولي همان موقع هم در مجموعه شرکت بخش حقوقي را خيلي تقويت کرديم، بخش حقوقي شرکت راهکارهاي قانوني را جلوي پاي ما ميگذاشت.
اين تصوري که سهامدارانتان دارند و معتقدند باتوجه به شرايطي که همراهاول و درکل مجموعه مخابرات ايران در آن قرار گرفته و بايد شتاب بيشتري داشته باشيد، شما معتقديد؛ در زمان دولتي بودن هم همين شتاب را داشتيد و زياد تاثيري ايجاد نکرده است؟!
بله، براي سهامدار خصوصي به هر حال توقعات در سود و EPS شرکت خلاصه ميشود. يعني درست ما توسعه دهيم و جذب کنيم. سال 89 براي ما نقطه عطفي بود. تا پايان سال 88 شرکت براساس بودجه اداره ميشد، بالاخره مجمع، دولت و مجلس در بودجه ما يکسري تعادلات را پيشبيني ميکردند. از ابتداي سال 89 شرکت طبق پروانه اداره شده است، بزرگترين اختلاف بودجه و پروانه، پيادهسازي پروانه بوده است. بزرگترين هزينه ما در بحث پرداختها به رگولاتوري است. در سال 88، پرداخت ما به رگولاتوري 550 ميليارد تومان بوده، در سال 89 بيش از هزار و سي ميليارد تومان بوده است.
افزايش بيش از 90 درصد داشتيد؟
بيش از 90 درصد افزايش پرداخت به رگولاتوري داشتيم ولي کل اين 500 ميليارد تومان افزايش هزينه بايد در سود ما تاثير بزرگي ميگذاشت و سود شرکت را حدود 40 درصد کاهش ميداد اما عليرغم اين هزينه سنگين، ما توانستيم سال 89 که سال سختي هم براي ما بود، بتوانيم با کاهش هزينه، افزايش درآمد و صرفهجويي که انجام شد، سود را از هزار و بيست ميليارد تومان به هزار و صد و نود و هفت ميليارد تومان افزايش دهيم. يعني حدود 17 درصد سود شرکت رشد کرد. اين نشان ميدهد که اگر ما همچنان سنتي و دولتي عمل کرده بوديم، قطعا بايد ميزان رشد هزينه در صورت مالي و سود نمود منفي پيدا ميکرد همچنين با وجود اينکه ماليات سه سال 58، 68 و 78 را در سال 98 به صورت قطعي پرداخت کرديم هيچ نمود منفي در عملکردمان نداشت. ما دو پرونده پيمانکاران عمومي(GC) سنگين داشتيم، شرکت پارس ايراتل، بهين ارتباط که هر دو در سال 89 قطعي شد. حتي قرارداد توليد داخل قطعي شد. يعني ما 730 ميليارد تومان قرارداد سنواتي 84 به بعد را در 89 قطعي کرديم. همه اينها يکسري تبعات در حسابهاي شرکت داشت. ما حسابمان با زيرساخت تا سال 87 همچنان باز بود، 88،87 و 89 را با آنها قطعي و نهايي کرديم. يکسري تعديلات منفي به خاطر بخشي از اعمال هزينهها در حسابها پيش آمد که در سال قبل بخشي از اين هزينهها را پيش بيني کرده بوديم و توانستيم با آنها تقريبا اثر تعديلات منفي را خنثي کنيم.
زمانيکه شما وارد ارتباطات سيار شديد، وضعيت سيمکارت در بازار ايران وضعيت بسته و انحصاري داشت و مردم با سختي سيمکارت را تهيه ميکردند. بعد از حضور شما در ارتباطات سيار و ورود اپرتور دوم به بازار عملا اين بازار به يک شکوفايي قابل توجهاي رسيد. خيلي از کسانيکه از بيرون نظارهگر عملکرد شرکت ارتباطات سيار هستند، معتقدند که صدوقي دقيقا در دوراني وارد ارتباطات سيار شده است که توانست ميوه پيمانکاران عموميرا بچيند. يعني بخش عمدهاي از دستاورد شما درخصوص واگذاريها که يکي از نقاط عطف کاريتان بهشمار ميرود، متعلق به برنامهريزي بود که براي ورود پيمانکاران به عرصه ارتباطات سيار شکل گرفت که اين هم در دولت گذشته و مديريت قبلي بود. تا چه اندازه شما معتقديد اين بذر باعث شده که شما به اين موفقيت واگذاري انبوه سيمکارت در بازار برسيد؟
به نظرم اينجا ما بايد به تاريخ پيمانکاران عمومي برگرديم، اولين مصوبه آن در مرداد 82 قبل از ثبتنام سال 82 مربوط به درخواست دکتر معتمدي به شوراي اقتصاد جهت خريد تجهيزات بود. يعني فرآيند توسعه در شبکه همراه در مرداد سال82 شروع شده، مناقصه در سال 83 برگزار شده است، قرارداد 28 ارديبهشت84 نهايي و امضاء شده، قرارداد عليالقاعده بايد 28 ارديبهشت 85 تمام ميشد و 4 هزار و 007 سايت راهاندازي ميشد. بنده 12 ارديبهشت 85 در شرکت حضور پيدا کردم، يعني 2 هفته قبل از انقضاي قرارداد. تا آن لحظه هم حتي يک سايت راهاندازي نشده بود و سيمکارتها هم واگذار شده بود. شما با يکسري توسعههاي ظرفيت لايه 1800 و يکسري ظرفيتهايي که ايجاد شده بود، شرکت موفق شده بود آن 5 ميليون سيمکارت را تا آذرماه 84 واگذار کند. ولي بار عمده توسعه بر اساس قرارداد پيمانکاران عموميبود تا بتوانند سيمکارت را واگذار کنند. اما تا آن لحظه يک سيمکارت نيز واگذار نشده بود. آن موقع هم يکسري شايعات بهوجود آمده بود که صدوقي بيايد قرارداد را فسخ ميکند و فاتحه پيمانکاران عمومي را هم ميخواند.
من خاطرم هست که آقاي سليماني مخالف بودند و معتقد بودند پيمانکاران عمومي بايد جريمه شوند!
نه. اينگونه نبود. اين جلسات با حضور خود آقاي سليماني و آقاي غفاريان هر هفته برگزار ميشد و تصميمگيري ميشد. پيمانکاران عموميقرار بود حمايت شوند و ادامه پيدا کنند و در سال 85 حدودا 2 هزار و 400 سايت BTS راهاندازي شد. ما 3 ماه مهلت داديم و بعد دو ماه دوباره تمديد کرديم. مهلت پيمانکاران عمومي را همينطور ادامه داديم تا پيمانکاران عموميتا جايي که ميتوانستند سايتها را راهاندازي کنند ولي قبل از بنده در اسفند 84 مصوبه خريد 200 ميليون يورو براي فاز به اضافه سه از شوراي اقتصاد اخذ شد. در خرداد بنده مذاکرات را تمام کردم، خريدها انجام شد و شهريور توسعه آن شروع شد. آن زمان سيستم دولتي بود. در واقع در سيستم دولتي قبل از مرداد 82 اقدام شد تا ارديبهشت 85 يک سايت راهاندازي نشده بود ولي نوع رفتار در اين دولت و در اين دوره مديريتي متفاوت بود. در اسفند 84 مجوز شوراي اقتصاد اخذ شد، بنده مذاکرات را با وندورها آغاز کردم و خريد را انجام داديم. فکر ميکنم از تير ماه يا مرداد ماه تجهيزات وارد شد. ما تا پايان سال هزار و 250 سايت 3+ راهاندازي کرديم.
در آن زمان توسط پيمانکاران عموميبا سابقه پنج ساله شان حدود 2 هزار و 400 سايت راهاندازي شد. در سال 86 پيمانکاران عموميحدودا 300-1200 سايت راهاندازي کردند، اما از محل سه پلاس، 2هزار و 500 سايت راهاندازي شد. مجموعه توسعه سال 85 و 86 توسط پيمانکاران عمومي و قرارداد سه پلاس تعداد سايتهايشان با هم برابر شد.
سهپلاس را مگر پيمانکاران عموميانجام نميدادند؟
نه، در دولت قبل رويکرد، اين بوده که سه پيمانکار عمومي بگيرند که کل توسعه را در کشور انجام دهند که هر يک به ترتيب، هزار و 900 سايت، هزار و 800 سايت و 900 سايت راهاندازي کردند.
و سه منطقه هم درست کرده بودند.
استانها بين سه وندور تقسيم شده بود که تقريبا از همان وندورها هم خريد انجام شده بود و توسعه از نوع خود بود. ما در مقطع خرداد 85 يک تغييري عمده داديم، اينکه پيمانکار ما به جاي سه پيمانکار 100 تا پيمانکار باشند. خودمان نميتوانستيم اين حجم قرارداد را امضاء کنيم. به استانها تفويض اختيار کرديم که ما تجهيزات عمده را شامل BTS، آنتن، آنتن آنلاين و راديو را خريد ميکنيم و کانکس، دکل و خريدهاي داخلي را خود استان انجام دهد و پيمانکار را هم خودش انتخاب کند. ما در 30 استان در هر استان ميانگين سه پيمانکار انتخاب کرديم و يکباره 90پيمانکار کنار ما کار توسعه را شروع کردند. ولي يک نکته وجود داشت؛ اين اعتماد به نفس بود که ما بتوانيم با ترک تشريفات 200 ميليون يورو خريد انجام دهيم و خوب هم انجام دهيم. ما در خريد پيمانکاران عمومييک سايت هم جايگريني نداشتيم. عينا سر همان استاني که زيمنس بود، زيمنس توسعه داد، استاني که نوکيا بود، نوکيا توسعه داد. ما در مقطع خرداد وقتي مذاکرات را شروع کرديم، خيلي سخت بود و وندورها ميدانستند که ما تا خرداد 86 بايد کل سيمکارت را واگذار کنيم. قيمتي که به ما ارايه کردند دو و نيم برابر قيمت واقعياش بود. مذاکرات خيلي سختي بود، آنها ميدانستند نقطه ضعف ما کجاست. يکي از وندورها وقتي قيمتش را ارايه کرد، قيمت پيشنهاديش تقريبا دو و نيم برابر قيمت مدنظر ما بود و گفت تمکين نميکند. ما را در مخمصه گذاشت. ما در آن مقطع و در اوج گرفتاري دستور جايگزيني چهار استان را ابلاغ کرديم که اين سه استان شمالي و حومه تهران را از اين وندورهايي که تمکين نميکنند، جايگزين ميکنيم.
روي چه وندوري جايگزين کرديد؟
جالب اينکه وندور جديد که وارد شد. بعد از يک ماه آمد و عذرخواهي کرد که اشتباه کردم و حاضرم به همان قيمت تمکين کنم. اينها را گفتم که نشان دهم ما شرايط سختي هم داشتيم، قرار نيست از همان وندورها حتما خريد انجام دهيم، چون مذاکرات رودر رو بود. ما هم قيمتهاي واقعي را داشتيم، آنها چون از قبل در جريان مشکلات ما بودند، ميدانستند ما بايد هشت ميليون سيمکارت را واگذار کنيم و تعهد هم داديم، رو قيمتها موضع سختگيرانه داشتند ولي به نحوي مديريت شد که ما عليرغم اينکه آن وندور آمد و در آن استان تمکين کرد و گفت انجام ميدهم، گفتيم بهخاطر اين تاخير يک ماهه، حتما اين چهار منطقه را جايگزين ميکنيم و اين کار را هم کرديم.
ماحصل پيمانکاراني که در شهرستانها ازآنها استفاده کرديد، زاييده همان ايده پيمانکاران عمومي بود، در واقع خود پيمانکاران عموميباعث شدند که پيمانکارهاي کوچک هم بهوجود بيايند، اين را قبول داريد ديگر؟
درست است، بالاخره از سال 73 تا سال 85 در کشور توانمندسازي شروع شده بود. سال 80 پيمانکار ترکيه کار را انجام ميداد، داخلي 3-2 شرکت بيشتر نبودند.
پس قبول داريد شما فقط تلاش کرديد آن را مديريت کنيد و به بنبست نکشانيد!؟
تنها اين مورد نيست هنر ما در اين بود که راه را اصلاح کرديم. اگر شما راه را اشتباه انتخاب ميکرديد و ميگفتيد باز هم همراه اول در تهران سه پيمانکار انتخاب ميکند، داستان هماني ميشد که قبلا بود. با تدبيري که آن موقع در مجموعه وزارتخانه اتخاذ شد، ما به 30 استان تفويض اختيار کرديم. اين نکته را هم بگويم که اساسا دست ما بسته بود و شرکت ارتباطات سيار حق نداشت خودش در استان کار خودش را انجام دهد. بايد زود هم براي کل کشور پيمانکار ميگرفتيم. ولي با يک ظرفيت قانوني در حقيقت با تفويضنامه کار را به استان تفويض کرديم که استان به نيابت از ما برود پيمانکار انتخاب کند.
عليرغم تمام چالشهايي که اشاره کرديد، هميشه در آن زمان آقاي سليماني وزير وقت ارتباطات و فناوري اطلاعات قرارداد پيمانکاران عموميرا بدترين قرارداد امضاء شده دولت قبل ميدانست.
قبل از اينکه علت را بگويم، من يک سوال دارم...
اما شما با اين پاسخ هايتان يک چيز ديگري ميگويد در حاليکه واقعيت هاي منعکس شده در رسانهها اين است که آقاي سليماني ميگفتند بايد پيمانکاران عمومي را جريمه کرد و کنار گذاشت چون بدترين قرارداد است. ايشان هميشه طوري درباره اين قراردادها صحبت کردند که گويي حاضر بودند همان لحظه پاي فسخ اين قراردادها را امضا کنند.
نه، ببينيد...
ما آن زمان گمانمان بر اين بود که آقاي غفاريان و شخص شما هستيد که بهوجود پيمانکارها...
واقعيت قضيه اين است که خيلي از اين تصميمگيريها جلسات هفتگي بود که آقاي سليماني، بنده و آقاي غفاريان و از مجموعه معاونين ارتباطات سيار مهندس رضوي هم حضور داشتند. هر هفته هم گزارش عملکرد، پيشرفتها و مشکلاتي که با آن مواجه بوديم را ميداديم. ما در اين زمينه واقعا حمايت مخابرات ايران و وزارتخانه را داشتيم که بتوانيم کار را سريعتر دنبال کنيم. نکته مهمي که آنجا اتفاق افتاد اين بود که به هرحال قرارداد يکسري توقعات و انتظارات از خود پيمانکاران عموميداشت، سوال من اين است که آنهايي که مناقصه گذاشتند، شرايط مناقصه هم کاملا قانوني است اما گفتهاند هزار و 900 سايت نوکيا ميخواهند. اين يعني چه؟ در واقع نوکيا درست است که خودش مستقيم در مناقصه شرکت نميکند ولي تعيينکننده برنده مناقصه ميشود. مناقصه در سه بخش بود، هزار و 900 سايت نوکيا، هزار و 800 سايت زيمنس و 900 سايت اريکسون، پس وندورها تعيينکننده برنده داخلي هستند. اين را قبول داريد؟ پس قيمت رقابتي نميشود، حداقل 70-60 درصد قيمت تجهيزات است. در اين بخش البته قبول دارم وقتي پاکات باز شد، مذاکرات را شروع کردند که بايد قيمتها را واقعي کنيد.
آن موقع اصلا وندور ديگري در تلفن همراه نبود.
از گلايههايي که من کردم اين بود که حالا که اين مناقصه اينطوري برگزار شده است، شما ميتوانيد بعضي از استانها را جايگزين کنيد. سوال اين است اصلا ما چرا جايگزين کرديم؟ مگر ما بيشتر گرفتار نبوديم؟ در خرداد ماه تا بهمن بايد کل سيمکارتها واگذار شد، ما چهار منطقه را جايگزين کرديم، سه استان و حومه تهران را، پس ما در جايگزيني توانستيم خيلي از قيمتها را پايين بياوريم. قيمت پيشنهادي وندورها ابتدا 5/2 برابر قيمت خريد ما بود اما بعدا در مذاکره قيمتها اصلاح شد. ما يک نکته را به پيمانکارها اعلام کرديم که اصول حاکم در روابط بين ما قرارداد است. قيمت ذکر شده در قرارداد را قبول داريم اما در همين قرارداد موضوع تاخير هم مطرح شده است.
از بحث پيمانکاران عموميخارج شويم. شما اولين فرد درحوزه ارتباطات هستيد که در اتاق بازرگاني تهران حضور يافتيد، در واقع پس از اينکه شرکت ارتباطات سيار خصوصي يا مخابرات ايران خصوصي شد اولين فردي هستيد که وارد يک فعاليت صنفي جدي شدهايد. گروهي معتقدند اين تصميمگيري استراتژيک نشان از اين دارد که يک تمايل بالادستي که ميتواند معني تمايل حاکميتي، حکومتي و دولتي را پيدا کند، وجود داشته براي اينکه آقاي صدوقي وارد اين عرصه شود. اين تمايل بالادستي تا چه اندازه در تصميمگيري شما نقش داشته و تا چه اندازه صرف خصوصي شدن همراه اول بوده است؟
کليه شرکتهاي خصوصي که دارنده کارت بازرگاني هستند ميتوانند در اين تشکل حضور پيدا کنند و حرف خود را بزنند و از ديدگاههايشان دفاع کنند. بحث مفصلي در هياتمديره شد و همه اعضا هم قانع شدند که لازم است حضور داشته باشيم و ميتواند در اين زمينه...
اين بحث فقط در هيات مديره بود و از جاي ديگر توصيهاي نشده بود؟
اصلا از هيچ کجا جز هياتمديره توصيهاي نشده بود. نظر دوستان اين بود که من قبول زحمت کنم.
اين دوستان، همراه اولي بودند يا...
فقط هيات مديره و نه فراتر از آن. اول خودم خيلي موافق نبودم چون از تعدد کار پرهيز کردهام و سعي کردم هميشه يک کار را قبول کنم. معتقدم يک کار با اين حجم، حجم عمدهاي در هر حوزهاي است. خيلي موافق نبودم اما در نهايت قانع شدم که ما ميتوانيم به حوزه ICT و فضايي که در آنجا وجود دارد، کمک کرده و نقشآفريني کنيم.
نکته جالب توجه حضور شما اين بود که شما در ليستهاي مختلفي قرار گرفتيد و حتي به لحاظ طيف سياسي هم تفاوتهاي مشخصي وجود داشت. آيا برنامهريزي خاصي براي قرار گرفتن حضور در ليستهاي مختلف وجود داشت؟
نه، لطف دوستان بود که اسم بنده را در گروههاي مختلف قرار دادند، اتفاقا فقط مجمع فعالان و نظام صنفي رايانهاي اعلام کردند. بنده در ليستشان هستم. دو برنامه را مطرح کردم يکي بحث توسعه فضاي کسبوکار و ديگري پنجره واحد تجارت جهاني بود. ما 28 سال با بحثهاي گشايش اعتبار، ثبت و سفارش و ترخيص و مشکلاتي که در اين راستا وجود دارد، مواجه بوديم. الان باتوجه به امکانات و توانمندي و پيشرفت شبکه اينترنت ميتوان پنجره واحد را مثل يک پرتال مجازي کل مراحل خريد از ثبتنام تا ترخيص و تسويهاش با بانک همه از يک بستر انجام شود.
اين برنامههايي که شما اعلام کرديد بيشتر به جنبه کلان اقتصاد کشور ربط دارد، زياد موضوعاتي نيست که...
ما 29 سال تجربه کار اجرايي داريم که اگر اين دو کار انجام شود، در کشور تحول عمدهاي ايجاد ميشود. در 10 شاخصي که در فضاي کسبوکار تعريف شده، اگر جايگاه ايران در اين شاخصها اصلاح شود، براي کارکردن ديگر موانعي وجود ندارد.
اينها موضوعاتي بودهاند که خود همراه اول هم در تجارت خود با آن روبهرو بوده است.
موانعي بوده که با آن برخورد داشتيم. ما سال 85 يکسري کارها را شروع کرديم که يکي از آنها سرمايهگذاري همراه اول در خارج از کشور بود. پيشنهاد را به شوراي اقتصاد برديم و مصوب کرد که ما يک ميليارد تومان از محل صندوق ذخيره ارزي در خارج سرمايهگذاري کنيم. از اين بهتر نميشد، شرکت دولتي که مجوز سرمايهگذاري هم گرفته، اين کار را انجام دهد. ولي وقتي خواستيم يک اعزام انجام دهيم، ديديم کلي مراحل دست و پاگير اداري دارد و شايد سه چهار ماه طول کشيد تا آن اعزام انجام شد.
اتفاقا همين سوال ما است.
ما همان موقع گفتيم ما فعلا از خارج گذشتيم، به همين داخل بچسبيم، کار در داخل زياد است.
چندوقت پيش در نمايشگاه تلهکام به ما گفتيد که حضور خارجيتان را از اپراتوري سوم سوريه شروع ميکنيد ما که خبرهاي خارجي آن را پيگيري ميکرديم، با يک شريک ديگر با نام ديگري...
بله، تمکو بود.
ولي موفق نشديد و در همان اولين دور ارزيابي کنار گذاشته شديد.
چون يک شرط داشت که آن شرط هم اين بود که بايد اپراتور در غير از کشوري که سرويس ارايه ميکند در دو کشور ديگر هم حضور داشته باشد. ما به خاطر عقبافتادگي 15-10 ساله فقط در ايران توسعه پيدا کرديم.
چرا وقتي شما آن شرط را ميدانستيد، حاضر شديد ريسک کنيد؟
الان در منطقه اپراتورهايي با دو ميليون، يک ميليون و 500 هزار مشترک داريم، وقتي ما 43 ميليون مشترک داريم، توقع اين بود که اين 43 ميليون مشترک حداقل معادل دو اپراتور يک ميليوني عمل کند. به هرصورت بايد ضوابط و قوانين را رعايت کنيم که آنها گفتند ما اين ضوابط را گذاشتيم و روي آن مصر هستيم و پيگيريهايي هم که انجام شد، حاضر نشدند قبول کنند، چون ضوابط از قبل اعلام شده بود.
شما گفته بوديد که به دنبال همکاري و شراکت با يک اپراتور خارجي هستيد؟
مذاکره کرديم ولي قبول نکردند. مشکلات اجرايي وجود دارد. ما اين کار را دير شروع کرديم. سال 85 آماري گرفتيم که در آن زمان حدود پنج کشور منطقه ضريب نفوذ زير 10 درصد داشتند که فرصت طلايي براي توسعه و سرمايهگذاري بود.
براي کشور ديگري هم هدفگذاري کرديد؟
يک کشور ديگر هم قرار است پروانه اپراتور چهارم را واگذار کند که شرايط خاصي را اعلام کردهاند و آن را پيگيري ميکنيم. الان تقريبا بازار خيلي از کشورها اشباع شده است.
کدام کشور؟
عراق. کشورهاي منطقه اولويت اول ما هستند. لايسنس اپراتور چهارم را به وزارت ارتباطات عراق واگـذار کـردند و در پـروانه آن پيشبيني کردهاند که 40 درصد سهام آن اپراتور را ميتوانند به اپراتور ديگري واگذار کنند که آن هم موانع خاص خودش را دارد. هم سهامدار عمده از ما خواسته و هم همراه اول ميتواند و حق دارد با اين تجربه، نيرو و استعداد فني که در مجموعه دارد، حداقل در 8-7 کشور حضور داشته باشد.
گزارش جديد BMI را که نگاه ميکنيم ميبينيم که در آن گزارش نشان داده شده که وضعيت بازار سيمکارت ايران درحال نزديک شدن به سقف است. نکتهاي که در آن گزارش به شدت روي آن تاکيد ميشود، رقابتي است که بين دو اپراتور تلفنهمراه ايران درگرفته که ما در اين سالها هم شاهد رقابت جدي بين همراه اول و ايرانسل بوده و هستيم که به لحاظ رسانهاي هم حتي در سطح خيلي نازل و سطحياش نمود پيدا کرده است. در اين سالها باتوجه به اينکه نياز و عطش بازار به سيمکارت تقريبا رو به پايان است برنامهتان براي کسب درآمد بيشتر چيست؟ چون قاعدتا شما سال ديگر به اين راحتي که امسال توانستيد سهامدارنتان را راضي کنيد، بتوانيد آنها را راضي نگهداريد. حتما وضعيت متفاوتتري خواهيد داشت.
من خيلي خوشبين هستم که سهامداران ما در سال 90 به مراتب از سال 89 خيلي خوشحالتر خواهند بود.
يعني درآمدتان باتوجه به پيشبيني درآمدي که در گزارش BMI آمده، مبتني بر سرويسهاي جديدي است. شما در سخنانتان تاکيد ميکنيد که به دنبال نسلچهارم تلفنهمراه هستيد. اما يک واقعيتي وجود دارد و آنکه هنوز نسل 75/2 و 5/2 که اپراتور دوم هم روي اين نسل از فناوري سرويس ميدهد، به آن معنا درآمدي از آن کسب نکرده است. موقعي که براي ارايه سرويسهاي نسلهاي آتي ما موانع جدي داريم، شما معتقديد که ميتوان سرويسهاي جديدي ارايه داده و درآمد جديدي کسب کرد.
تيتر شما اين بود که بازار سيمکارت به بنبست رسيده است درحاليکه من ميگويم بازار سيمکارت تازه شيرين شده است. اينجا ديگر هنر مديران است که چگونه بتوانند بازار خودشان را توسعه بدهند.
آخر هنر در اين ماجرا ايرانسل است که سيمکارت رايگان هم به مردم داده است.
خير، فقط رايگان نيست. من معتقدم اينجا کار به مراتب از قبل شيرينتر است. در سال 90 برنامههاي توسعه و نوسازي ما به مراتب بيشتر از سال 85 است. ما سال 85، هشت ميليون سيمکارت واگذار کرديم و دغدغه توسعه را داشتيم، امسال کار ما سنگينتر از سال 85 است.
اين شيرين شدن را ميشود توضيح دهيد؟
من يک سوال دارم. ارتباط سيار از سال73 تا سال 84 در يک بازار انحصاري و سيمکارت واگذار کرد، اين شيريني داشت؟ اگر شما يک سيمکارت ديگر داشته باشيد و من بتوانم سيمکارت همراه اول دست شما بدهم و آن سيمکارت ديگر را کنار بگذاريد، اين خيلي شيرينتر است.
شما در پاسخ تان شيرينبودن را از جانب کاربر ميبينيد. من اصلا موافقم که سيمکارت رايگان واگذار شود هر شهروند چند سيم کارت داشته باشد اما شما به عنوان يک اپراتور قاعدتا درآمدهايتان از اين بازار برايتان حائز اهميت است. وقتي به اين ترتيب به طرز اعجابانگيزي سيمکارت بهوفور در اين بازار وجود داشته باشد و خواهد داشت، متوسط درآمد از هر مشترک حايز اهميت ميشود، الان متوسط درآمد همراه اول از هر مشترک چقدر است؟
در کل بالاي 10 دلار است. 5/10 تا 11 دلار است.
من گزارشهاي مختلفي هم از جانب شما و هم از جانب آقاي دزفولي(مدير عامل ايرانسل) شنيدم که اين ميزان درآمد از هر مشترک براي کشوري مثل ايران به شدت پايين است.
چرا؟ بخاطر اينکه در 273 کشوري که شبکه مخابراتي دارند، جايگاه ايران از لحاظ قيمت ارايه سرويس و خدمات هم در تلفن ثابت و هم در تلفن همراه در پنج دسته آخر است. نرخ ما پايين است. وقتي قيمت تماس در عراق دقيقهاي 300 تومان، در عربستان 800 يا 900 تومان و در ايران 45 تومان است، مشخص است که درآمد ما پايين است. متوسط درآمد ما از هر مشترک پايين است اما ميزان ترافيک ما هم خيلي بالا است. ميزان ترافيک پيامک ما در مقايسه با کشورهاي ديگر واقعا بالا است. وقتي قيمت مکالمه دقيقه 200 تومان باشد، قطعا حجم مکالمه شما نصف ميشود. اگر نرخ مکالمه ثابت به هر دليلي تغييري کند، ديگر اين ميزان ترافيک در شبکه تلفن ثابت نخواهد بود چون نرخ ارزان است تماس خيلي بالا است ولي وقتي نرخ متعادل شود يا در حد منطقه شود، ترافيک نصف ميشود.
آنجا جايگزينش يکسري خدمات ديگر است. شما در اين شرايط چه خدمات ديگري را ميخواهيد ارايه دهيد؟
سرويسهاي ارزشافزوده يک بازار بکري است که هنوز ما به آن نزديک نشدهايم.
شما در سال آتي هم رقابتتان با ايرانسل دقيقا دوباره در همين عرضه سيمکارت خواهد بود؟
در سرويس و جذب بازار است. براساس همان گزارش بيزينس مانيتور که شما به آن اتکا ميکنيد، تا سال 2014 بازار ايران 103 ميليون مشترک تلفنهمراه خواهد داشت. الان 68 ميليون هستيم، يعني 35ميليون سيمکارت ديگر ظرفيت در بازار داريم. اين 35 ميليون کجاست؟
باتوجه به محدوديتي که وجود دارد، نسل چهارم تلفن همراه را چگونه ميخواهيد ارايه دهيد؟
ما يک پروانه داريم که به چارچوب پروانه پايبند هستيم ولي خودمان را آماده ميکنيم که بعد از آن دورهاي که اعلام کردند يا از لحاظ قانوني در چارچوب مجوزي که اخذ کرديم، ميتوانيم سرويسها را ارايه دهيم. از الان خريدهاي ما مبتني بر نسل چهارم است. درحال اجراي پايلوت هستيم، مدير پروژه مشخص شده و اراده شرکت قطعي و مصمم است که خودش را براي ارايه خدمات نسل چهارم آماده کند.
نسل چهار هنوز در دنيا درحال گذران دوره آزمايشي است.
الان 19 کشور به صورت تجاري سرويس ميدهند، 70 اپراتور در اتحاديه GSMA تعهد دادند که پايلوت را پياده کنند.
تا ما بخواهيم اين دورههاي دو ساله و سه ساله انحصار نسل سوم را بگذرانيم، قطعا نسل چهارم خيلي پيشرفتهاي متعدد خواهد داشت.
ما در حوزه اينترنت يک بازار بکري داريم. چه کسي زودتر اين سرويسها را ارايه ميکند؟
شما ميخواهيد از اين بازار بکر استفاده کنيد و اينترنت را روي موبايل بياوريد؟
اين امکان و ظرفيت وجود دارد. بازار اروپا در DSL کاملا اشباع شده است. 90 درصد سرويسDSL دريافت ميکنند شايد براي 3G و LTE خيلي فرصت نباشد. ولي بازار ما درحال حاضر بازار بکري است. ما در اين زمينه يک فرصت واقعا طلايي داريم.
موانعي که وجود دارد، مشکلي براي دستيابي به اين فرصت طلايي ايجاد نميکند؟
ما هستيم تا اين موانع را برطرف کنيم و براي آن راهحل بدهيم.
اما محدوديتهاي قانوني داريد.
ما اگر بخواهيم بگوييم که مجوز نميدهند و نميشود و دست رو دست بگذاريم، بعدا غبطه ميخوريم چرا اين دو سال را از دست داديم.
اپراتور دوم مجوز داشت اما عملا نتوانست درآمد خاصي حداقل از ارايه سرويس MMS که يک سرويس طلايي و پرطرفدار است، داشته باشد.
در کشور بايد يکسري پتانسيلسازي درخصوص محتوا هم شود. ما در اين زمينه هم کمکاري داشتيم. در دو سال گذشته شرکتهايي که در نمايشگاه کنار خودمان آورديم، با همين هدف بود که شرکتهاي تهيهکننده محتوا، VAS Providerها و سرويسدهندگان ارزشافزوده را کنار خودمان رشد دهيم. در دو سال گذشته در نمايشگاه ايرانتلهکام حداقل 23 تا 27 شرکت را با حمايت همراه اول آوردهايم. هيچ هزينهاي هم برعهده اين شرکتها نبوده است.
اما واقعيت اين است که شما نسبت به اپراتور دوم دستاورد قابل توجهاي در سرويسهاي جديد در بخش خدمات ارزشافزوده نداريد!
بله، کاملا قبول دارم.
پوشش سراسري داريد اما در خدمات ارزش افزوده...
اين شبکه 17سال است که ايجاد شده و شرکت در طول اين 17سال، 16سال دولتي بوده است. مناقصه حاکم بوده تا هر کسي که برنده ميشود، سرويس بدهد. يک شبکه مالتيمديا با 4-5 وندور به ويژه در Core شبکه ايجاد شده است. به اعتقاد من اين موضوع راهاندازي سرويسها را به مراتب مشکل ميکند. الان داريم شبکه سوئيچ را کلا نوسازي ميکنيم. برنامه امسال ما نوسازي کل سوييچها در هشت مرکز SC در مراکز استانهاي بزرگ است. يعني حدود 36 ميليون ظرفيت. داريم همه سوييچها را يکسان ميکنيم. اگر نه بعدا يک سرويس بخواهيم بدهيم بايد حداقل با 4-5 وندور هماهنگ کنيم، سوييچهاي و BSCهاي مدلهاي مختلف را ارتقا داده و به روز کنيم.
برميگردم به آن سوال قبلي که يکي از سهامدارانتان گفت که هنوز همراه اول در نوع نگاه و شيوه مديريتي دولتي عمل ميکند. اين تا چه اندازه به استفاده نکردن همراه اول از يک پارتنر خارجي ربط دارد؟ من فکر ميکنم عمدهترين موفقيتي که ايرانسل در بازار ايران پيدا کرده، ماحصل حضور 49 درصدي MTN است. تا چه اندازه اين خلاء تاثيرگذار است؟ آيا شما نميخواهيد از يک پارتنر خارجي حداقل به عنوان مشاور استفاده کنيد؟
الان در جاهايي که نياز داريم، بهترينها را انتخاب ميکنيم. با همکاري سهامدار عمده يک شرکت براي بيزينس پلن آمده و يک شرکت مشاور در سه حوزه با ما کار ميکند. درحوزه بازاريابي، خدمات مشترکين و شبکه مشاور داريم که به ما کمک ميکنند. سوئيسکوآل را براي ارزيابي کيفيت شبکه آوردهايم که تجهيزات را آورده و براساس اهدافي که در هيات مديره مشخص شده، تستها را انجام ميدهد و مقايسه ميکند که مثلا در سال 90 از لحاظ کيفيت در اين جايگاه بوديم و در سال 91 بايد به اين جايگاه برسيم.
از تجربه همه استفاده ميکنيم. قبلا خيلي محدود بوديم و داستان چشم آبيها را هم داشتيم که خودتان هم ميدانيد و ديگر من بازش نميکنم ولي الان ديگر اين بحثها نيست. يعني اگر آن موقع ميخواستيم کاري بکنيم....
الان هيچگونه منع و محدوديتي نداريم در هر زمينهاي احساس نياز شود، شرکت در کمتر از يک هفته ميتواند تصميم خود را اجرايي کند و تا اين لحظه هم حداکثر استفاده را کرديم. الان بهترين مشاور اروپايي را آورديم براي نظارت بر کيفيت شبکه در تهران به عنوان عامل چهارم و طي 2 هفته اين کار انجام شد. معتقدم که داريم از بهترين امکانات موجود و با تجربه استفاده ميکنيم. حجم کار امسال ما 2 برابر کار سال 85 است. مدير ما 6 صبح ميآيد، 11شب هم ميرود، باز هم به کارش نميرسد، به خاطر اينکه حجم کار زياد است.
باتوجه به تزريق مالي که به تاليا صورت گرفته آيا همراه اول برنامهاي ندارد که رومينگ خود را حداقل با تاليا برقرار کند؟ به عنوان اپراتوري که متعلق به شرکت مخابرات ايران است. اين سوال ما درباره اسپادان هم است که در واقع مخابرات سهام آن را ميخرد. شما WLL را عملا جزو شبکه خودتان محسوب کرديد. بزرگترين مشکلي هم که اسپادان دارد، اين است که مخابرات حاضر نيست رومينگ آن را برقرار کند. اين ميتواند به يک شکلي مزيت نسبي همراه اول و مخابرات ايران باشد.
ما به عنوان يک فرصت به آن نگاه ميکنيم ولي در GSM روستايي ما رومينگ يکطرفه باز کرديم يعني مشترکين همراهاول ميتوانند از شبکه GSM روستايي استفاده کنند ولي مشترکين GSM روستايي نميتوانند از شبکه همراهاول استفاده کنند. اين معمولا دوطرفه است اما چون فلسفه وجود شبکه GSM روستايي يک شبکه ثابت است، پس رومينگ ندارد و در حد يک سل يا BTS سرويس دريافت ميکند. اينجا توافق کرديم و با 20 استان رومينگ برقرار شده و مشترکين همراه اول ميتوانند از سايتهاي BTS شبکه GSM روستايي استانها استفاده کنند و رومينگ يکطرفه راحتتر شده است.
ميتوانيد شيفت داشته باشيد...
آن تلفني که به خانوار روستايي واگذار شده، تلفن روستايي ثابت است. حتي قديمها والست واگذار ميشد. بعدها متوجه شدند والست گران و نگهداري و پشتيباني آن سخت است، گوشي را واگذار کردند. الان مشترک روستايي ميتواند در حوزه پوششي يک BTS يا يک سلول تلفن همراه طبق آييننامهاي که وجود دارد، سرويس دريافت کند و خارج از آن امکانپذير نيست.ضمنا برنامه و استراتژي شرکت اين نيست که رومينگ را براي اپراتور هاي ديگر فعال کنيم. همانطور که پيش از اين گفتم؛ تاليا قرار بوده سرمايهگذاري کند و شرايط را براي خودش ايجاد کند. اينطوري ميتواند به راحتي يک سايت نصب کند و با رومينگ همراه اول کل پوشش را ايجاد ميکند. اين ديگر سرمايهگذاري نميخواست. فلسفه وجودي اين قرارداد اين بود که زيرساختها را مخابرات ايجاد ميکند، سرمايهگذاري را...
اين بحثهايي که شما ميکنيد متعلق به گذشته است...
چه فرقي ميکند؟
در حال حاضر تاليا متعلق به شرکت مخابرات ايران است.
قبول دارم. اما الان هم همان قرارداد حاکم است. ما در چارچوب آن قرارداد پيگيري ميکنيم که تعهدات پيمانکار انجام شده يا نشده و چرا انجام نشده است. حالا بياييم با رومينگ حلش کنيم؟! پس اصلا اگر مخابرات خودش شبکه دارد، فرکانس و لينک هم دارد، براي چه اپراتور ديگر ميخواهد؟ خودش کارش را انجام ميدهد ديگر.
براي اسپادان هم چنين برنامهاي نداريد؟
تا الان درخواستي نبوده است.
اينطور که صحبت ميکنيد درخواستي هم باشد، اساسا تمايلي از جانب شما وجود ندارد.
در اين بخش واقعا نياز نميبينيم که بخواهيم تمايل نشان دهيم اما به نظر من قطعا بايد در سه ماه اول امسال تکليف تاليا مشخص شود که بالاخره چه کاري ميخواهد انجام دهد. چون به هر حال براي مخابرات زيان توليد ميکند و صلاح نيست اين زيان ادامه پيدا کند. اگر مخابرات ايران هم کمکي کرده به اين عنوان بوده که تعهداتش را انجام بدهد. توقع اين است که در اين بخش در تاليا يک تحولي ايجاد شود و تعهداتش را طبق پروانه انجام دهد.
رومينگ با اپراتور دوم به چه ترتيبي است؟
فکر کنم اپراتور دوم ديگر توسعهاش را انجام داده و فعلا بحث رومينگ ملي را نداريم و درخواستي هم در اين زمينه نداشتيم.
منبع: هفته نامه عصر ارتباط